Background: Psychosis is a serious mental condition characterised by a loss of contact with reality. There may be a prodromal period or stage of psychosis, where early signs of symptoms indicating onset of first episode psychosis (FEP) occur. A number of services, incorporating multimodal treatment approaches (pharmacotherapy, psychotherapy and psychosocial interventions), developed worldwide, now focus on this prodromal period with the aim of preventing psychosis in people at risk of developing FEP.
Objectives: The primary objective is to assess the safety and efficacy of early interventions for people in the prodromal stage of psychosis. The secondary objective is, if possible, to compare the effectiveness of the various different interventions.
Search methods: We searched Cochrane Schizophrenia's study-based Register of studies (including trials registers) on 8 June 2016 and 4 August 2017.
Selection criteria: All randomised controlled trials (RCTs) evaluating interventions for participants older than 12 years, who had developed a prodromal stage of psychosis.
Data collection and analysis: Review authors independently inspected citations, selected studies, extracted data, and assessed study quality.
Main results: We included 20 studies with 2151 participants. The studies analysed 13 different comparisons. Group A comparisons explored the absolute effects of the experimental intervention. Group B were comparisons within which we could not be clear whether differential interactive effects were also ongoing. Group C comparisons explored differential effects between clearly distinct treatments. A key outcome for this review was 'transition to psychosis'. For details of other main outcomes please see 'Summary of findings' tables. In Group A (comparisons of absolute effects) we found no clear difference between amino acids and placebo (risk ratio (RR) 0.48 95% confidence interval (CI) 0.08 to 2.98; 2 RCTs, 52 participants; very low-quality evidence). When omega-3 fatty acids were compared to placebo, fewer participants given the omega-3 (10%) transitioned to psychosis compared to the placebo group (33%) during long-term follow-up of seven years (RR 0.24 95% CI 0.09 to 0.67; 1 RCT, 81 participants; low-quality evidence). In Group B (comparisons where complex interactions are probable) and in the subgroup focusing on antipsychotic drugs added to specific care packages, the amisulpiride + needs-focused intervention (NFI) compared to NFI comparison (no reporting of transition to psychosis; 1 RCT, 102 participants; very low-quality evidence) and the olanzapine + supportive intervention compared to supportive intervention alone comparison (RR 0.58 95% CI 0.28 to 1.18; 1 RCT, 60 participants; very low-quality evidence) showed no clear differences between groups. In the second Group B subgroup (cognitive behavioural therapies (CBT)), when CBT + supportive therapy was compared with supportive therapy alone around 8% of participants allocated to the combination of CBT and supportive therapy group transitioned to psychosis during follow-up by 18 months, compared with double that percentage in the supportive therapy alone group (RR 0.45 95% CI 0.23 to 0.89; 2 RCTs, 252 participants; very low-quality evidence). The CBT + risperidone versus CBT + placebo comparison identified no clear difference between treatments (RR 1.02 95% CI 0.39 to 2.67; 1 RCT, 87 participants; very low-quality evidence) and this also applies to the CBT + needs-based intervention (NBI) + risperidone versus NBI comparison (RR 0.75 95% CI 0.39 to 1.46; 1 RCT, 59 participants; very low-quality evidence). Group C (differential effects) also involved six comparisons. The first compared CBT with supportive therapy. No clear difference was found for the 'transition to psychosis' outcome (RR 0.74 95% CI 0.28 to 1.98; 1 RCT, 72 participants; very low-quality evidence). The second subgroup compared CBT + supportive intervention was compared with a NBI + supportive intervention, again, data were equivocal, few and of very low quality (RR 6.32 95% CI 0.34 to 117.09; 1 RCT, 57 participants). In the CBT + risperidone versus supportive therapy comparison, again there was no clear difference between groups (RR 0.76 95% CI 0.28 to 2.03; 1 RCT, 71 participants; very low-quality evidence). The three other comparisons in Group C demonstrated no clear differences between treatment groups. When cognitive training was compared to active control (tablet games) (no reporting of transition to psychosis; 1 RCT, 62 participants; very low quality data), family treatment compared with enhanced care comparison (RR 0.54 95% CI 0.18 to 1.59; 2 RCTs, 229 participants; very low-quality evidence) and integrated treatment compared to standard treatment comparison (RR 0.57 95% CI 0.28 to 1.15; 1 RCT, 79 participants; very low-quality evidence) no effects of any of these approaches was evident.
Authors' conclusions: There has been considerable research effort in this area and several interventions have been trialled. The evidence available suggests that omega-3 fatty acids may prevent transition to psychosis but this evidence is low quality and more research is needed to confirm this finding. Other comparisons did not show any clear differences in effect for preventing transition to psychosis but again, the quality of this evidence is very low or low and not strong enough to make firm conclusions.
پیشینه: سایکوز یک وضعیت روانی جدی است که با از دست دادن ارتباط با واقعیت شناخته میشود. ممکن است یک دوره هشداردهنده (prodromal) یا مرحله سایکوز وجود داشته باشد، که در آن علائم اولیه نشانهها نشان از شروع رخداد نخستین اپیزود سایکوز (first episode psychosis; FEP) دارند. تعدادی از خدمات، با ترکیب رویکردهای چندوجهی درمانی (مداخلات دارودرمانی، رواندرمانی و روانیاجتماعی)، در سراسر جهان توسعه یافتهاند، که در حال حاضر بر این دوره هشداردهنده با هدف پیشگیری از سایکوز در افراد در معرض خطر ابتلا به FEP تمرکز دارند. اهداف: هدف اولیه ارزیابی ایمنی و اثربخشی مداخلات اولیه برای افراد در مرحله هشداردهنده سایکوز است. هدف دوم، در صورت امکان، مقایسه اثربخشی مداخلات مختلف متفاوت است. روشهای جستوجو: ما پایگاه ثبت مطالعات مبتنی بر گروه اسکیزوفرنی در کاکرین (از جمله پایگاه ثبت کارآزماییها) را در 8 جون 2016 و 4 آگوست 2017 جستوجو کردیم. معیارهای انتخاب: همه کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترل شده (randomised controlled trials; RCTs) که به ارزیابی مداخلات برای شرکتکنندگان بیشتر از 12 سال پرداختند، که به یک مرحله هشداردهنده سایکوز مبتلا شده بودند. گردآوری و تجزیهوتحلیل دادهها: نویسندگان مرور بهطور مستقل از هم استنادات را بررسی، مطالعات را انتخاب، دادهها را استخراج و کیفیت مطالعه را ارزیابی کردند. نتایج اصلی: ما 20 مطالعه را با 2151 شرکتکننده وارد کردیم. مطالعات 13 مقایسه مختلف را آنالیز کردند. مقایسههای گروه A، اثرات مطلق مداخله تجربی را بررسی کردند. گروه B مقایسههایی بودند که در آن ما نمیتوانستیم مطمئن باشیم آیا اثرات افتراقی تعاملی در جریان هستند یا خیر. مقایسههای گروه C، اثرات افتراقی را بین درمانهای به وضوح متمایز از هم بررسی کرد. پیامد کلیدی برای این مرور «پیشرفت به سوی سایکوز» بود. برای جزئیات دیگر پیامدهای اصلی، لطفا جداول «خلاصهای از یافتهها» را ببینید. در گروه A (مقایسههای اثرات مطلق)، ما هیچ تفاوت واضحی را بین آمینواسیدها و دارونما (placebo) نیافتیم (خطر نسبی (risk ratio; RR): 0.48؛ 95% فاصله اطمینان (CI)؛ 0.08 تا 2.98؛ 52 شرکتکننده، شواهد با کیفیت بسیار پائین). زمانی که اسیدهای چرب امگا‐3 با دارونما مقایسه شدند، شرکتکنندگان کمتری که امگا‐3 دریافت کرده بودند (10%)، در مقایسه با گروه دارونما (33%) در طول دوره پیگیری که 7 سال بود، به سمت سایکوز سوق داده شدند (RR: 0.24؛ 95% CI؛ 0.09 تا 0.67؛ 1 RCT؛ 81 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت پائین). در گروه B (مقایسههایی که در آنها تعاملات پیچیده احتمالی هستند) و در زیرگروه متمرکز بر داروهای آنتیسایکوتیک افزوده شده به بستههای مراقبت خاص، آمیسولپیراید (amisulpiride) + مداخله متمرکز بر نیازها (needs‐focused intervention; NFI) با NFI مقایسه شد (بدون گزارش از پیشرفت به سوی سایکوز؛ 1 RCT؛ 102 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین) و الانزاپين (olanzapine) + مداخله حمایتی با مداخله حمایتی بهتنهایی مقایسه شد (RR: 0.58؛ 95% CI؛ 0.28 تا 1.18؛ 1 RCT؛ 60 شرکتکننده؛ شواهد بسیار با کیفیت پایین) که تفاوت روشنی بین گروهها دیده نشد. در دومین زیرگروه از گروه B (درمان شناختیرفتاری (cognitive behavioural therapies; CBT))، هنگامی که CBT + درمان حمایتی با درمان حمایتی بهتنهایی مقایسه شد، حدود 8% از شرکتکنندگان اختصاص یافته به ترکیبی از گروه CBT و درمان حمایتی در طول دوره 18 ماه پیگیری، به سمت سایکوز پیشرفت کردند، در مقایسه با دو برابر آن درصد در گروه درمان حمایتی بهتنهایی (RR: 0.45؛ 95% CI؛ 0.23 تا 0.89؛ 2 RCTs؛ 252 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). مقایسه CBT + ریسپریدون (risperidone) در مقابل CBT + دارونما، تفاوت روشنی را بین درمانها شناسایی نکرد (RR: 1.02؛ 95% CI؛ 0.39 تا 2.67؛ 1 RCT؛ 87 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین) و این موضوع در مورد مقایسه CBT + مداخله مبتنی بر نیازها (needs‐based intervention; NBI) + ریسپریدون در مقابل مقایسه NBI (RR: 0.75؛ 95% CI؛ 0.39 تا 1.46؛ 1 RCT؛ 59 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین) نیز مشهود بود. گروه C (اثرات افتراقی) نیز شامل شش مقایسه بود. نخستین مورد CBT را با درمان حمایتی مقایسه کرد. هیچ تفاوت روشنی برای پیامد «پیشرفت به سوی سایکوز» پیدا نشد (RR: 0.74؛ 95% CI؛ 0.28 تا 1.98؛ 1 RCT؛ 72 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). زیرگروه دوم، CBT + مداخله حمایتی را با NBI + مداخله حمایتی مقایسه کرد، دوباره، دادهها مبهم، اندک و با کیفیت بسیار پایین بودند (RR: 6.32؛ 95% CI؛ 0.34 تا 117.09؛ 1 RCT؛ 57 شرکتکننده). در مقایسه CBT + ریسپریدون در مقابل درمان حمایتی، دوباره تفاوت روشنی بین گروهها وجود نداشت (RR: 0.76؛ 95% CI؛ 0.28 تا 2.03؛ 1 RCT؛ 71 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین). سه مقایسه دیگر در گروه C تفاوت واضحی را بین گروههای درمانی نشان ندادند. هنگامی که آموزش شناختی با کنترل فعال (بازیهای تبلت) مقایسه شده بود (هیچ گزارشی از پیشرفت به سوی سایکوز وجود نداشت؛ 1 RCT؛ 62 شرکتکننده؛ دادهها با کیفیت بسیار پایین)، درمان خانواده با مراقبتهای پیشرفته مقایسه شد (RR: 0.54؛ 95% CI؛ 0.18 تا 1.59؛ 2 RCTs؛ 229 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پایین) و درمان یکپارچه در مقایسه درمان استاندارد (RR: 0.57؛ 95% CI؛ 0.28 تا 1.15؛ 1 RCT؛ 79 شرکتکننده؛ شواهد با کیفیت بسیار پائین)، هیچ اثری از هیچ یک از این رویکردها مشهود نبود. نتیجهگیریهای نویسندگان: تلاشهای تحقیقاتی قابلتوجهی در این زمینه صورت گرفته و چندین مداخله انجام گرفته است. شواهد موجود نشان میدهد که اسیدهای چرب امگا‐3 ممکن است از پیشرفت به سوی سایکوز پیشگیری کنند، اما این شواهد با کیفیت پایین بوده و تحقیقات بیشتری برای تایید این یافته مورد نیاز است. مقایسههای دیگر هیچ تفاوتهای روشنی را در اثر آنها برای پیشگیری از پیشرفت به سوی سایکوز نشان نداد اما دوباره، کیفیت این شواهد بسیار کم یا کم بوده و برای نتیجهگیری قطعی به اندازه کافی قوی نبودند.
Copyright © 2019 The Cochrane Collaboration. Published by John Wiley & Sons, Ltd.